نامه
افشاگرانه
همسر یکی از
قربانیان
سناریوی
گرداب
هرانا : فاطمه
افتخاری همسر
سعید ملک پور،
متهم ردیف اول
معرفی شده با
نام سیاوش
حسین خانی در
پروندهی
موسوم به
«مضلین ۲»
مربوط به
جرایم اینترنتی
است.
به گزارش هرانا،
فاطمه
افتخاری پس از
بازداشت همسرش
در
فروردین ماه
سال جاری با
انتشار نامه سناریوی
دستگاه
امنیتی
رژیم برای
همسرش را افشا
کرد. عوامل امنیتی، با
تهدید فاطمه
افتخاری، وی
را
مجبور به سکوت
کردند. وی در
نهایت، پس از ماهها
سکوت، در
افشای آنچه که
بر همسرش در
زندان رفته است،
نامه زیر را
منتشر کرد.
با سلام
بعد از انتشار
نامهٔ اول
اینجانب در
سایت مجموعه
فعالان حقوق
بشر،خانواده
من در تهران
تهدید و به
دادگاه احضار
شدند. و با این
مطلب که با
رسانه ایی
کردن این قضیه
شما بر علیه همسرتان
عمل میکنید،
من را مجبور
به سکوت کردند.
از ستون حوادث
روزنامه
ایران، متوجه
شدم که پرونده
همسرم، سعید
ملک پور، با
صدور قرار مجرميت
و كيفرخواست
به اتهام فساد
فيالارض به
دادگاه
انقلاب
فرستاده شد.
دو هفته پیش،
طی تماس
تلفنی با
اینجانب در
کانادا،
ابتدا از باب
دوستی و
نصیحت،
حرفهای
نامربوط
بسیاری به
همسرم نسبت
دادند، گویی
که من با
ایشان تازه
آشنا شده ام!!
وقتی متوجه
شدند که
اینگونه صحبتها
در بنده
تاثیری
ندارد، شروع
به تهدید اینجانب
کردند، که
اینجا تحت نظر
هستم و
کوچکترین
فعالیت یا
مصاحبه در
راستای رسانه
ایی کردن این
جریان عواقب
جبران
ناپذیری برای
من خواهد
داشت، از جمله
دستگیری من و
بازگرداندن
من به ایران!
این تهدید ها،
با توجه به سکوت
اجباری من،
ابتداً بسیار
عجیب مینمود، اما
با مشاهده خبر
امروز، علت آن
برایم روشن شد
متاسفانه با
اینکه پرونده
به دادگاه
انقلاب فرستاده
شده، اما
همچنان اجازه
دسترسی وکیل به
پرونده داده
نمیشود و تا
کنون از
جزییات
پرونده و
اتهامات اطلاع
دقیقی به دست
ما نرسیده
است. تنها
اطلاعات اندک
ما در طی
ملاقات
خانواده بعد
از گذشت هشت
ماه از آخرین ملاقات
با ایشان در
زندان اوین،
حاکی از این است
که برای
اعتراف گیری
از همسرم،
روشهای مشابه
سایرین نظیر
خوراندن
اجباری داروهای
آرامبخش و
توهم زا در
هفتههای اول
دستگیری،
شکنجههای
شدید جسمی، و
تنهاییهای
طولانی مدت و
طاقت فرسا در
سلول انفرادی
جهت تضعیف روحیه
استفاده شده
است. بر مبنای
گفته های
خانواده، ضعف
شدید جسمی
سعید و مشهود
بودن لرزش دست
و بدن نشان از
تداوم
فشارهای جسمی
و روحی بسیار
بر او دارد.
قابل ذکر است
همسرم بیش از
۱۰ ماه از این
یک سال را در
سلول انفرادی
بند ۲ الف
سپاه
پاسداران
سپری کرده
است، این بند
مخوف، همان
است که
عزیزانی چون
ابطحی، عطریانفر
و ... را واداشت
در مدتی بسی
کوتاه تر بر
علیه خود و
اعتقاداتشان
هر آنچه را
بازجو در ذهن
می پروراند،
بر زبان جاری
کنند.
نکتهٔ نگران
کننده
اینجاست که در
ملاقاتی که من
در ۲۱ آذر
۱۳۸۷ با سعید
داشتم، همسرم
شدیدا نگران
روند مستند
سازی های خلاف
واقع از سوی
کارشناسان
پرونده بود.
وی عنوان کرد،
او را به
اتاقی بردند
و مجبور کردند
که با خانمی
از پای تلفن حرفهایی
بزند که نشان
از روابط غیر
شرعی داشته
باشد!! و همسرم
که آن خانم را
نمیشناخت،
از این بابت
نگران بود که
"اگر آن بندهٔ
خدا متأهّل
باشد چه؟!
ممکن است در دادگاه
حد اسلامی
برای آن خانم
قائل شوند".
این نگرانی
همسرم، در عین
اینکه خود در
مظن بزرگترین
اتهام است،
نشان از درستکاری
و وجدان آگاه
ایشان است.
شخصیتی که نه
تنها من، بلکه
تمام دوستان و
همکاران قدیم
همسرم از ایشان
میشناسند
به گفته خود
سعید، عمده
اعترافات
غیرواقعی و
تن دادن به
خواستههای
کارشناسان
پرونده تنها
به دلیل
تهدیدهای جدی
بر علیه
اینجانب بوده
است. گویا در
طی حضور من
در ایران،
بطور مستمر
بنده تحت نظر
بودم. لازم به
ذکر است که در
تنها ملاقات
اینجانب با همسرم،
ایشان به طور
عجیبی،
ملتمسانه از
من خواهش
میکرد که به
کانادا برگردم.
مضحک بودن
روند اعتراف
گیری به آنجا
رسیده که در
جریان آخرین
ملاقات، سعید
از اعتراف دروغین
ارتکاب به قتل
نیز، علیه خود
به خانواده
خبر داده است.
موردی که برای
اولین بار در
اینجا مطرح می
کنم، طبق
اذعان صریح
یکی از
کارشناسان
پرونده در
زمانی که در
ایران بودم،
واداشته شدن
سعید به
همکاری فنی در
مرکز سایبری
گرداب است. تخصص
اصلی سعید
امنیت شبکه و
مدیریت بانک
اطلاعاتی می باشد.
در طی جریانات
بعد از
انتخابات،
ضعف گروه
گرداب در مهار
اطلاع رسانی اینترنتی،
طبق اقرارات
خود این گروه،
سبب شد که
بسیار
نیازمند تخصص
افرادی همچون
همسر من باشند
و با تهدید
خانواده و
همسر، وی را
مجبور به
همکاری کنند.
طبقه آنچه
قاضی پرونده
قبلا گفته
بود، قرار بود
که دادگاه
سعید در تاریخ
۳۰ خرداد
برگزار شود،
که اتفاقات
بعد انتخابات،
و احتمالا
نیاز گروه
گرداب به تخصص
همسرم باعث
تاخیر در این
ماجرا شد. چه
بسا گروههای
متعددی برای
هک کردن سایت
گرداب تلاش
کردند
ومتاسفانه
چندان کاری از
پیش
نتوانستند ببرند
و من مطمئنم
که تخصص بالای
همسر من در این
امر بی تاثیر
نبوده است.
و براستی که
بایست به سوگ
نشست حقانیت،
صداقت وعدالت
این جمهوریت
نیم بند
اسلامی را که
نه قانون و
قانونمداری
می داند و نه
شریعت و
مرجعیت
با احترام
فاطمه
افتخاری